سمیرا منشادی | شهرآرانیوز؛ هرکدام از ما بیشک در طول روز فکر میکنیم، برخی موقعیتها را برای خودمان تجسم میکنیم و حتی درباره آرزوهایمان رؤیاپردازی میکنیم. تا اینجای ماجرا مشکلی وجود ندارد، اما اگر این تصورکردن و فانتزیداشتن به جنس مخالف مرتبط باشد، شروع ماجرایی است که شاید خدایناکرده عاقبت خوشی نداشته باشد. گاهی این تصورها فقط در ذهنمان باقی میماند و به رفتاری بیرونی انتقال پیدا نمیکند، اما گاهی هم چنان شدت پیدا میکند که مانند دارویی آرامشبخش به آن پناه میبریم.
دکتر زهره معینی، زوجدرمانگر و مشاور خانواده، درباه اینکه چرا وسوسه میشویم خیانت کنیم، به نکته مهمی اشاره میکند و از زوجین میخواهد اگر فانتزیهایشان سبب شده است از ارتباطشان ناراضی باشند، برای رفتن به پیش مشاور اقدام کنند. زیرا افکار وسوسهآمیز میتواند مقدمهای برای خیانت عملی در زندگی همسران شود.
مقدمه وسوسه برای خیانت را میتوان خیال و فانتزیداشتن دانست، اما اینکه چرا این افکار وسوسه برانگیز در فکرمان میچرخد و چرا ما وسوسه میشویم، میتواند به مشکلات فردی، روابط همسران با یکدیگر و مشکلات اجتماعی برگردد. در ادامه میخواهیم به مشکلات روابط همسران که سبب وسوسه ذهنی برای فرد میشود، اشاره کنیم.
رضایت نداشتن: شایدبتوان گفت یکی از دلایل اصلی که فکر وسوسهآمیز به ذهن خطور میکند، نارضایتی از همسر است. گاهی با دیدن فردی در موقعیتی با خودمان میگوییم
«کاش همسرم لاغرتر بود»، «کاش توجه بیشتری به روابطمان داشت»، «کاش خوشصحبت بود» و.... بهعبارتی کمبودهای عاطفی، جنسی، ارتباطی و... میتواند افکار وسوسهانگیز را در ما تقویت کند.
کنجکاوی و هیجان: رابطه همسران گاهی دچار یکنواختی و روزمرگی میشود. وسوسه یا حتی افکار وسوسهآمیز نوعی هیجان دارد و فرد را سر ذوق میآورد. تجربه جدید و خروج از یکنواختی برای فرد هیجانآمیز است. البته نباید از این موضوع هم بگذریم که کنجکاوی هم میتواند زمینه را برای افکارمان فراهم کند.
مشکلات شخصیتی میتواند زمینهساز بروز افکار وسوسهانگیز باشد که به چند مورد اشاره میکنیم.
گذشته حلنشده: علت دستهای دیگر از افکار وسوسهانگیز را باید در رفتارهای خودمان جستوجو کنیم. بهعبارتی مشکلات حلنشده شخصیتی یا صدمههایی که در گذشته دچارش شدهایم، ممکن است زمینهساز این افکار و فانتزیها باشد.
مشکلات شخصیتی: گروهی از افراد دچار مشکلات شخصیتی هستند و بهدنبال جلبتوجهاند، مانند خودشیفتهها. یا افرادی که نمیتوانند تکانههای خود را کنترل کنند. افرادی که نمیتوانند امیالشان را کنترل کنند، بیشتر در معرض وسوسه قرار میگیرند.
تصور کنید دوستتان برای شما از لباس جدیدی که خریده است، تعریف میکند؛ از قیمت مناسب، دوخت زیبا، پارچه خوب و.... اگر او چندینبار از خریدکردنش تعریف کند، با خودتان حسابوکتاب میکنید که یکبار هم که شده، آنچه را دوستتان گفته است، امتحان کنید. همین مثال را در جمعهای دوستانهای که دور هم هستید، تعمیم بدهید.
در جمع بانوان پیش میآید که بهطور کاملا ناآگاهانه خانمی از خصوصیات همسرش مانند دستودلبازی، مهربانی، اخلاق خوب و... تعریف میکند. یا در جمع مردانه از صبوری، درک زیاد، کدبانوگری و... خانمی صحبت میشود. این تعاریف میتواند زمینه وسوسه فکری را تقویت یا تشدید کند.
این روزها همه ما ساعتها بیهدف در فضای مجازی میچرخیم و بهنوعی عادت بسیاری از ما شده است. قرارگرفتن در چنینفضایی و دیدن افرادی که ویدئوهایی از زندگیشان را به اشتراک میگذارند، برای برخی میتواند همانندسازی را در ذهن تداعی کند. بهعنوان مثال کاش با چنینفردی به پیادهروی میرفتم یا با او در کافهای قهوه میخوردم.
اگر خاطرتان باشد، چند سال پیش اوج فیلمهای بیسروته شبکههای آنطرفآبی بود؛ فیلمهایی که در آن خیانت و فساد اخلاقی ترویج میشد و روابط با جنس مخالف را عادیسازی میکرد. این فیلمها و بهطور کلی فضای مجازی از دلایل افکار وسوسهانگیز است.
در پاسخ به این پرسش رایج که چه زمان دچار وسوسه به خیانت میشویم و این افکار در ذهنمان رشد پیدا میکند، باید بگوییم هنگامی که ناراحتیم، دچار شکست در زندگی شدهایم یا بار فشارهای عاطفی و اقتصادی بر ذهنمان سنگینی میکند، ذهن به سمت مواردی میرود که آرامش و هیجان برایش داشته باشد.
خیالکردن یا فانتزیداشتن را تا حدی که در کنترل باشد و به زندگی روزمره مان خللی وارد نکند، میتوان قبول کرد، اما گاه آنقدر در گرداب این خیالات غرق میشویم که مرزی بین واقعیت و فانتزی برایمان مشخص نیست؛ یا بهطور اعتیادآوری به افکارمان وابسته شدهایم و باید از ابتدا تا انتهای فکر را در ذهنمان پرورش بدهیم.
در این موارد باید برای درمان به مشاور مراجعه کنیم. زیرا گاهی افکار وسوسهانگیز میتواند راه را برای خیانت باز کند. در ادامه چند پیشنهاد برای شما داریم که بتوانید افکار آزاردهنده را کنترل و کم کنید.
علتیابی کنید: از خودتان بپرسید زمینه این افکار به کجا برمیگردد؟ علت نارضایتیتان در رابطهای که دارید، به چه مواردی برمیگردد؟
موقعیتشناس باشید: ذهن برای آرامش و دوری از موقعیتهای استرسآوری که تجربه کرده است، به هیجان و شادی نیاز دارد؛ بنابراین شناخت محرکها میتواند کمککننده باشد. بهعنوان مثال ببینید چه زمانی افکار به سراغتان میآید؛ زمانی که تنها هستید؟ هنگامی که استرس دارید؟ هنگامی که با همسرتان دعوا کردهاید؟ هنگامی که فردی را در موقعیتی مشابه میبینید؟ سپس خودتان را از آن موقعیت دور کنید.
رابطه عاطفی قوی داشته باشید: برای برقراری رابطه عاطفی قوی با همسرتان زمان بگذارید. داشتن رابطهای که صادقانه از احساساتتان حرف بزنید، میتواند روی بهبود روابطتان تأثیرگذار باشد. تلاش کنید در رابطه با همسرتان تنوع ایجاد کنید و هیجان جدیدی به زندگیتان بدهید.
حواستان را پرت کنید: اگر این افکار مزاحم به سراغتان آمد، حواستان را پرت کنید. البته این نیازمند آن است که خودتان را در معرض تنهایی قرار ندهید و فعالیتهای مثبتی را برای خودتان تعریف کنید.
رابطه را ارزیابی کنید: اگر نمیتوانید با همسرتان زندگی کنید و دائم با افکارتان دستوپنجه نرم میکنید، به رابطهتان پایان بدهید.
در بسیاری از مشاورهها با افرادی روبهرو هستیم که بهطور افراطی دچار این افکار آزاردهنده هستند. شدتیافتن افکار سبب میشود فرد به تنهایی و انزوا کشیده شود. خاطرم هست مراجعهکنندهای داشتم که حتی به صورت افراد نگاه نمیکرد. زیرا تصور میکرد فرد مقابلش از نگاه و رفتارش افکارش را متوجه میشود. اگر به این افکار آزاردهنده مجال دادهاید و روح و روان شما را مثل خوره میخورد، توصیهای جدی به شما دارم؛ اینکه خودتان را بپذیرید و ببخشید.
از افکار منفی مانند «من چقدر آدم کثیفی هستم» پرهیز کنید. هرقدر بیشتر دچار افکار منفی شوید، افکار وسوسهآمیز با شدت بیشتری به شما میچسبند. همه افکار به عمل نمیرسند، اما میتوانند عملی شوند؛ بنابراین توصیه میکنیم درمان را جدی بگیرد.